بگو قسمت کدام بی انصاف شده ای
که من اینگونه در دلم آشوب است
بیگمان
باز
جایی
قول ماندن داده ای...
ﻣﻦ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻧﺒﻮﺩﻡ ...
ﺗﻮ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩﯼ ...
ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻢ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ
ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﻡ !
ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻻﻑِ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺯﺩ ﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺒﻮﺩ !
ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿــﭽﮑﺲ ﻏﺮﻭﺭﻡ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎ
ﻧﮕﺬﺍﺭﻡ!
ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿــﭽﮑـﺲ ﻭﺍﺑﺴـــﺘﻪ ﻧﺸﻮﻡ ﻭ ﻗﻠﺒـــــﻢ
ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺁﺩﻣﯽ ﻧﺒﺨــﺸﻢ !
ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﻫﻢ ﺍﻋﺘﻤـــــﺎﺩ ﻧﮑﻨﻢ! ﻣــــﻦ
ﺑﺎﯾﺪ ﯾــﺎﺩ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ :
"ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ"
" ﻫﻤﻪ ﯼ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﺭﺍﺳﺖ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ"
دیوونگی یعنی :
عکسشو تو گوشیت هی نیگاه کنی ، واسه بار هزارم . . .
انگار تاحالا ندیدیش . . !
بوسش کنی محکم مث دیوونه ها !!
بگی خوب آخه دلم یه ذره شده براش . . .
بغض کنی و اشکات بریزه . . :'(
...
شاید با مهربونی بگه جونم . .
شاید. . شاید. . شاید. . .ا
چه کرده ای تـو با دلم که از تو پیش دیگران // گلایه هم که میکنم شعر حساب میشود
در این شهر دلتنگ
بازوان تو
میدان تحریر بغضهای من است
١٠ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ...
ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺟﻠﺴﻪ ﺍﻭﻟﯿﺎ ﻣﺮﺑﯿﺎﺳﺖ ﻣﻌﻠﻤﻤﻮﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎﺷﻮﻥ ﺑﯿﺎﻥ !
ﻧﻪ ﭘﺴﺮﻡ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﺭﻡ ! ﭼﺮﺍ؟ ﺁﺧﻪ ﻧﺎﻇﻤﺘﻮﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻧﻢ ﺑﻮﺩ .
ﻣﺪﯾﺮﺗﻮﻥ ﻫﻢ ﺑﭽﻪ ﻣﺤﻠﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩ ﻫﯽ ﺗﯿﻐﺶ ﻣﯽ ﺯﺩﻡ !
ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺍﺷﮑﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﺘﻢ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﻮﺩﻡ .
ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺑﮕﻮ ﺑﺮﻩ !
ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﮔﻪ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻣﻌﻠﻤﺘﺖ ﺑﻔﻬﻤﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﺑﺎﺗﻢ ﻣﺮﺩﻭﺩﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ
از یـه جـایـی بـه بعــد ...
فقـط یـه حـس داری ، حــس بـی تفاوتــی
نـه از دوسـت داشتـن هـا خوشـحال میشـی
و نـه از دوسـت نـداشتـن هـا نــاراحـت !
گذشتها رو دوره کن روزای خوبمون گذشت
یه شب از اون شبهای خوب چرا دوباره برنگشت
تموم خاطرات تو گذشته و مرور من
بدون تو به شب رسید روزی سوت و کور من
بازم تو خواب من با من قدم بزن اروم و سربه زیر
میمیرم و از غم و بیخود سراغمو از ادمها نگیر
دوباره بی قراری و دوباره گریهای من
نمیدونم چرا به تو نمیرسه صدای من
نگفتهای قلبمو نمیدونم به کی بگم
دلم همیشه روشنه دوباره میرسیم بهم
بازم تو خواب من قدم بزن اروم و سربزیر
میمیرم و ا زغم و بیخود سراغمو از ادمها نگیر
رنگ زدی دنیایم را ...
و رفتی !
حالا ایــــن منـــــم!
بومـــــی از نقاشــــی تو...
که هیچ کس دیگر، نمی تواند معنایش کند!
تکلیفم روشن شد خاموش میشوم شیرینم...
حق حضانت برای تو ، درد زایمان برای من!
نام خانواده برای تو ، زحمت خانواده برای من !
چهار عقد ، برای تو ، حسرت عشق برای من !
هزار صیغه برای تو ، حکم سنگسار برای من !
هوس برای تو ! عفاف برای من !
هــــــــــــــزار ســـــــال گذشت این مرض درمان نشــــــــــــــد !!
همه چیز برای تو ؛ و هیچ برای من ..
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را....
دلم هوايي ميخواهد..
پر از نفس هاي تو..
همه گفتنــد چه عكـس زيبـــايي !
چه ژست فوق العـاده اي
چقــدر زيبايي بــانـو ....
ولي ، يك نفـــر نگفت
... چشمــانت ... آن اشك ها كه ريخــتــه اي
و آن بغض ها كه فرو خــورده اي ،
به صورت ماهت نمي آيــد عــزيـــز دلم!!!
دلم....
يا بــــــــــــــــــهتر بگويم..
دلشکسته
حالا كه دوســـــتت دارم هايت را نشـــــنيده گرفت
غـــــصـــــه نـــــخور
حالا كه رفـــــت گـــــريـــــه نـــــکـــــن
يـک روز اوهم عشقش به او پشــــــــــــــــت ميكند....
يک روز معــــني کــــم محــــلي را مــــيفهمد
يک روز شکــــستن را درک مــــيکند
يك روز به عذا مينشـــــــــــــــــــــيند و زندگي اش نابود مي شود...
آن روز ميـــــفهـــــمـــــد کـــــه
آه هايي کـــــه کشـــــيدم از ته قلبـــــم بود . . .
ﻓﻘﻂ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﮕﯽ :
" ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ "
ﮐﻪ ﻗﺪﺭﺕ " ﭘﺲ ﺯﺩﻥ " ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺟﺰ ﺍﻭﻧﻮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ.
به دوست داشتنت مشغولم
همانند سربازی
که سالهاست در مقرّی متروکه
بی خبر از اتمام جنگ
همچنان نگهبانی می دهد...
قلــَمی به دستم می دهند و کاغذی
تا از گناهان خود اعترافنامهیی رقم بزنم...
و من تنها . . .
از کابوس مداوم گُنجشکی مینویسم
که به تیرو کمان من
در تابستان هفت سالهگیاَم مُرد.
.: Weblog Themes By Pichak :.